تبدیل پایان نامه به کتاب

عنوان:

معاصرسازی در معماری

با الهام از الگوی مسکن بومی منطقه تالش

نویسنده:

حسین پورحسن هره دشت

فهرست مطالب

مقدمه  7

فصل اول: نگاهی به مفاهیم  9

خانه و مفهوم آن  10

هویت و مسکن   10

تفاوت مسکن و خانه  11

معاصر سازی  و باز زنده سازی   12

باز آفرینی و معاصر سازی   12

معماری بومی   13

فصل دوم: رویکردهای مختلف به معماری   19

رویکرد تئوریک به معماری بومی   19

اصالت مبدئی   20

اصالت الگویی   20

اصالت مدلی   21

فصل سوم: تصورات عینی   23

راه،لبه،محله،گره،نشانه  23

نماد  24

فرهنگ و آداب و رسوم  25

حس بويايي   27

رنگ، نور 28

فصل چهارم: ترجمان مفاهيم معماري   30

برونگرايي   30

فضاي مثبت و منفي   31

هندسه وتناسبات   31

ريتم وتکرار 33

تعادل و توازن  35

سياليت وشفافيت   39

فضاهاي باز،نيمه باز، بسته  40

فضاي باز 40

فضاي نيمه باز 40

فضاي بسته  41

فصل پنجم: جغرافياي تالش    41

جغرافياي گيلان  42

محيط زيست طبيعي   43

توپوگرافي   43

اقليم  44

محيط اجتماعي   45

فصل ششم: راهبرد های طراحي   47

بافت و محوطه ي غرب گيلان  47

برونگرايي   47

فضاهاي مثبت و منفي   49

فضاهاي باز، نيمه باز، بسته  53

ريتم و تکرار 55

تعادل و توازن  57

سياليت و شفافيت   57

فصل هفتم: بررسی نمونه ها 59

خانه ای در تینوس؛ معاصر سازی بافت بومی   60

مرکز فرهنگي تي جي بائو  68

فصل هشتم: پیشنهاد فنی برای معاصر سازی در تالش    77

شناخت بستر طرح  77

شهرستان تالش    77

منطقه حفاظت شده ليسار 78

موقعيت قرارگيري سايت درشهر ليسار 85

ملاک هاي انتخاب سايت براي طراحي   85

ديد و منظر  86

تعيين عملکرد  88

ظرفيت هاي سايت   88

ظرفيت هاي معماري   88

ظرفيت هاي اقتصادي   88

استانداردها 90

ضوابط پياده روها 90

حداقل ابعاد و سطح الزامي فضاها: 91

فاصله محرميت   92

جهت استقرار ساختمان  93

تعيين جهت ساختمان با توجه به عوامل اقليمي   94

عرصه هاي خانه  95

فصل نهم: برنامه و روند طراحی معماری   98

برنامه فيزيکي   98

دياگرام  98

سير تکميل طرح  99

منابع  112

 

مقدمه

با توجه به دگرگونی ها و تحولات ساختار ساختمان های مسکونی شهر با تأثیرپذیری از فرهنگ و اقليم بومي  باید گفت كه طراحي خانه های مسكوني از عوامل مختلفي چون فرهنگ و اقليم منطقه تأثير می پذیرد؛ تشريح طراحي ساختمان های مسکونی جدید متناسب با فرهنگ و اقليم در يک نگاه گذرا و در حد يک درآمد کوتاه امكان پذير نيست، لذا در فرایند گذار از خانه‏های بومی به خانه های معاصر، بایددید كه این خانه ها چه ارزش هایی را از دست داده و چه نیروهای دیگری به غیر از دانش بومی، طبیعت گرایی و صرفه جویی در انرژی، بر شكل گیری خانه‏های معاصر تأثیر گذاشته است. همچنین باید نیازهای فرهنگی- اجتماعی ساکنان شهرهای تاریخی را مشخص كنیم كه البته اين كار خود مستلزم بررسی های لازم در زمینة روش های پيشرفته طراحي و تحلیل علمی صحیح خواهد بود. دگرگونی هایی که در حین اجرای تغییرات و نوسازی در شهرهای بومی ایران بوجود آمده، سبب تغییر فرم و سازة ساختمان های مسکونی شده است. در نتيجه لازم است كه بعضی از قانونمندی‏های روش های طراحی متناسب با عامل تأثيرگذار فرهنگ و اقليم در ساختمان های مسکونی جدید شهرها مشخص و با در نظرگرفتن امکانات تکنولوژی جدید و ویژگی‏های معماری سنّتی مدل های طرّاحی جدیدی پیشنهاد شود. پیشنهاد طرح هایی موافق با خواسته های فرهنگی  اجتماعی ساكنین و در نظرگرفتن فرآیند تأثیر اقلیم منطقه بر معماری خانه ها از اهمیت بارزی برخوردار است. طراحی ساختمان های مسكونی، هنگامی مقبولیت و معقولیت خود را تثبیت می‏کند كه از معیارهایی برخاسته از توان سرزمین و نیاز جامعه شكل بگیرد و با گذشت زمان، همچنان توان پاسخگویی خود را حفظ كند(عبدالحسینی، 1390).

بهره‏گیری هوشمندانه از الگوهای معماری سنتی ایرانی و منقطع شدن روند طراحی بر اساس تجربیات گذشته، در کنار بهره‏گیری از فناوری های نوین و روزآمد معماری، از مباحث کلیدی معماری معاصر ایران و جهان به شمار می رود. به صورت کلی در معیار سنتی و بومی دو مقوله ی کلی باطن و ظاهر و یا درون و برون مطرح میشود. باطن شامل مفاهیم و مبانی و ظاهر الگو را در بر میگیرد. تمامی عینیات بر اساس “الگوها یی”پدید آمد که میتواند به مقدار نا محدود صورت و شکل بیافرینند. بنابراین الگو از طرفی به “مفاهیم”و “مبانی”وابسته است و به خودی خود استقلال ندارد.

 

 

فصل اول: نگاهی به مفاهیم

مسکن به عنوان پناهگاه و اقامتگاه زاییده یکی از نیازهای اساسی جوامع انسانی است که عناصر سازنده آن بطور توأمان از محیط طبیعی، شیوه های زیستی – معیشتی و روابط اجتماعی و فرهنگ جامعه موردنظر تأثیر پذیرفته است(نظری و پک،1391)و از آنجا که  مسكن كوچكترين عنصر هر سكونتگاه را تشكيل مي دهد و مي تواند يك بادگير ابتدايي، آلاچيق و يا كلبه ساده باشد، می‏توان گفت که مسكن زاييده مهمترين نياز انسان ها و يكي از پديده هاي  جغرافيايي هر منطقه است (بشيري و ديگران، 1388 ،ص2).    یکی از انسانی‏ترین موضوعات در حیطه معماری، مسکن می‏باشد و توجه به اصول طراحی مسکن به عنوان کالبد زیست انسان همواره از اهمیت خاصی برخوردار بوده است(ساجدی،1394). به گونه‏ای که نه تنها فرم، نحوه ساخت و نوع مصالح بناها، بلکه چگونگی مکان گزینی خانه و هر یک از اجزا(عناصرمکمل( آن را متناسب با تنوع کارکردی هر یک از سکونتگاهها رقم می زند (نظری و پک،1391).   محل سکونت انسان باید پاسخگوی نیازهای همه جانبه‏ی او باشد، در این بین هویت اجتماعی- فرهنگی افراد نیز بر نیازهای آن‏ها تأثیرگذار بوده و رابطه‏ای دوسویه بینشان برقرار است. از عوامل تأثیرگذار بر هویت افراد، جغرافیای  منطقه‏ ، فرهنگ، آداب و رسوم، دین، مذهب، اعتقادات و باورهای آن‏هاست. عدم توجه به این عوامل در طراحی مسکن سبب می‏شود تا مفهوم مسکن(محل سکونت)” به سرپناه ” تنزل یابد و پیامدهای جبران ناپذیری را به دنبال خواهد داشت که در پی آن عدم آسایش، امنیت، حس تعلق خاطر به فضا، آسیب‏های رایجی است که در جوامع امروزی شاهد آن هستیم. فاکتورهای ذکر شده در طراحی خانه‏های سنتی ایرانی به ویژه مسکن بومی به خوبی دیده می‏شود اما از آنجایی که از طراحی چنین الگوهای مناسبی به طور میانگین بیش از صدسال می‏گذرد، نمی‏توان در طراحی‏های امروزه، از آن‏ها برداشت عینی و تقلیدی داشت. لذا معاصرسازی و بازآفرینی فاکتورهای سنجیده‏ی به کار رفته در معماری بومی گذشته، راهکاری مناسب در راستای دست‏یابی به الگویی روزآمد و مبتنی بر الگوهای بومی مسکن خواهد بود(ساجدی،1394). در دهه های اخیر الگوهای بومی مسکن تحت تأثیر عوامل مختلف به شدت در حال دگرگونی است. اگرچه بخشی از این تحولات بنا به ملاحظات زمانی و مکانی و تحت تأثیر پیوند با فرهنگ شهری ممکن است، اجتنا ب ناپذیر باشد، لیکن دخالت برخی عوامل برون زا، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه آنچنان ساختار نظام قبلی مساکن را برهم می زند که گاه به تضعیف و یا حذف کارکردهای واقعی روستاها منجر می شود(نظری و پک،1391).

خانه و مفهوم آن

پژوهشگران و متفکران بسیاری به موضوع خانه پرداخته اند و تعاریف گوناگونی را از آن ارائه کرده اند. هر یک از این تعاریف جنبه های مختلفی از این مفهوم را روشن ساخته است اما همه در این امر مشترکند که ” خانه ” مکانی با معانی فراتر از یک سرپناه است و لایه های گوناگونی از مضامین و معانی را در خود دارد:

خانه در درجه اول یک نهاد است و نه یک سازه و این نهاد برای مقاصد بسیار پیچیده ای به وجود آمده است. آن جا که احداث یک خانه پدیده ای فرهنگی به شمار می آید، شکل و سازمان فضایی آن به شدت تحت تاثیر فرهنگی است که بدان تعلق دارد و اولین فضایی است که آدمی احساس تعلق فضایی را در آن تجربه می کند . حتی از آن زمان که خانه برای بشر اولیه به عنوان سرپناه مطرح بود. مفهوم عملکرد تنها در فایده رسانی صرف یا فضای  عملکردی محض خلاصه نمی شد . به عبارتی خانه پوششی است که در تطابق با برخی از شرایط، رابطه صحیحی را بین محیط خارج و پدیده های زیستی انسان برقرار می سازد. در خانه می بایستی یک فرد و یا یک خانواده زندگی کند. یعنی اینکه بخوابد، راه برود، دراز بکشد، ببیند و فکرکند. بنابراین میتوان گفت: خانه برای ساکنانش، مرکز جهان و برای محله اش شاخص ترین بنا در تحکیم مکان است

هویت و مسکن

معماری و شهرسازی بارزه ی مهمی از هویت یک جامعه ی شهری است، به دنبال رشد شهرنشینی در دهه های اخیر به خصوص در کلان شهرهای کشور تأمین مسکن به یکی از نیازها و مسائل مهم زندگی مبدل شده و به تبع آن تولید مسکن انبوه با هدف بهره وری اقتصادی و زمانی مورد توجه قرار گرفته و اینک سال هاست که تظاهر کالبدی این تولیدات در مجتمع های مسکونی و آپارتمان ها ظهور یافته است. اما به نظر می رسد آنچه امروز به عنوان مسکن ساخته و عرضه می شود برگرفته از نیازها و ارزش های ساکنان خانه نیست. چرا که حتی اگر ساخت وساز به صورت اصولی و بر اساس معیارهای مهندسی نیز صورت گرفته باشد. باز هم مشخص نیست که کالبد پدید آمده مظروف چه زندگی ای و چه انسان هایی خوهد بود .

یکی از مفاهیم درآمیخته با فرهنگ و زندگی انسان و به تبع آن هویت او ” مسکن ” یا ” خانه ” است، و به نوعی وجوه مختلف  فرهنگ از جمله دین، معیشت، هنر و جهان بینی با مسکن و زندگی جاری در آن مرتبط هستند . درست است که یکی از وظایف و تعاریف ابتدایی مسکن با هدف محافظت فیزیکی انسان است، اما مسکن تنها برای بقا و زنده ماندن نبوده و شیوه زندگی حتی هستی و ایدئولوژی انسان را نیز تحت تاثیر قرار می دهد، از این رو مسکن علاوه بر بستر فیزیکی و مادی بر تکامل روح و حضور معنوی انسان مؤثر و افزون بر سکونت، با در نظر داشتن مفهوم هویت، سعادت را نیز رهنمون می شود .

تفاوت مسکن و خانه

درست است که یکی از وظایف و تعاریف ابتدایی مسکن با هدف محافظت فیزیکی انسان تا حد ” پناهگاه ” و حتی “جان پناه ” نزول پیدا می کند. لیکن مسکن تنها برای بقا و زنده ماندن نبوده و شیوه زندگی حتی هستی و ایدئولوژی انسان را نیز تحت تاثیر قرار می دهد . از این رو مسکن علاوه بر بستر فیزیکی و مادی بر تکامل روح و حضور معنوی انسان موثر و افزون برسکونت سعادت را نیز رهنمون می شود. اما متاسفانه در زندگی امروز به علت پیچیدگی های اجتماعی پدید آمده و رسوخ اندیشه ی مدرن در مفاهیم عمیق و سنتی زندگی، نوعی تحول و انفصال در جسم و جان معماری خانه ها پدید آمده که پیوستگی و ژرف معنایی حیات را خدشه دار کرده و روح زندگی جاری در خانه را متلاطم ساخته است. به عبارت دیگر، خانه هم سازه ای کالبدی است برای امنیت و محافظت انسان و هم نهادی معنوی برای تفکر، عبادت، آرامش درونی و ارتقای ارزش های معنوی او که در لوای آن بتواند به کمال انسانی نائل گردد. شاید بتوان اصلی ترین کارکرد خانه را تأمین آرامش و تسکین اعضای آن دانست که این مهم در سایه ی امنیت همه جانبه ی این محیط فراهم می شود. مسکن، فضایی امن و حریمی برای ابراز احساسات، بیان اسرار و تأمین نیازهای جسمی و روحی انسان است و با وجود این عوامل است که مفهوم “مسکن ” به سمت مفهوم والا تر یعنی ” خانه ” میل می کند . حس تعلق به مکان به گونه ای به پیوند فرد با مکان منجر می شود که انسان خود را جزئی از مکان می داند و بر اساس تجربه های خود از نشانه ها، معانی و عملکردها، نقشی را برای مکان در ذهن خود متصور می سازد. این نقش نزد او منحصر به فرد و متفاوت می باشد و در نتیجه مکان برای او مهم و قابل احترام می شود. یک مکان به دلیل امکان رخدادی که رابطه ی اجتماعی و تجربه ی مشترک میان افراد، احساس تعلق و دلبستگی را شکل می دهد. جهان کودک سال های نخستین زندگی او همان خانه است. این بعدها به جهان خارج از خانه گره می خورد ولی مفهوم ” خانه ” و احساس انسان از این مفهوم تا پایان عمر پابرجاست .