تبدیل پایان نامه به کتاب

عنوان:

افسردگی مداوم و رفتار درمانی شناختی

مبتنی بر ذهن آگاهی(MBCT)

نویسنده:

نازلی رجب پور انور

طبقه اختلالات خلقی[1]گروه وسیعی از اختلالات بالینی را شامل می‌شوند که خلق بیمارگونه(پاتولوژیک) و آشفتگی‌های مرتبط با آن، نمای بالینی غالب و اصلی آنها را تشکیل می‌دهد. خلق احساسی است پایدار، که به صورت درونی تجربه می‌شود و بر رفتار و ادراک فرد از جهان تأثیر می‌گذارد. اما عاطفه تظاهر بیرونی خلق را در بر می‌گیرد. از‌ اینرو اختلال‌های خلقی نسبت به واژه «اختلال‌های عاطفی[2]» برای اطلاق و نامگذاری ‌این مشکلات روان شناختی با ‌این سیما مناسب‌تر است(سادوک و سادوک، 2007). افراد معمولاً طیف گسترده‌ای از حالات خلقی و تظاهرات عاطفی را تجربه می‌کنند و بر ‌این باورند که کمابیش بر ‌این حالات خلقی مسلط‌اند. در اختلالات خلقی ‌این احساس تسلط از بین رفته و فرد رنج و عذاب بسیاری را متحمل می‌شود(سادوک و همکاران، 2009).

اختلال افسرده خویی[3] یک اختلال شایع خلقی [4]است(بارلو[5]، 2001؛ لوپز[6]، مادرز[7]، ازاتی[8]، جامیسون[9] و مورای[10]، 2006) که به معنای سرشت بیمارگون[11] می‌باشد که از ریشه یونانی گرفته شده ‌است. علیرغم مزمن بودن ‌این اختلال، نشانه‌های افسرده‌خویی برای مدتی طولانی دوام می‌یابند اما شدّت علایم به گونه‌ای نیست که بتوان تشخیص اختلال افسردگی اساسی را بر آن گذاشت. از آنجایی که اختلال افسرده‌خویی بیش از یک دوره طول می‌کشد و حتی گاهی به مدت یک دهه نیز تداوم می‌یابد، افراد مبتلا به…

فهرست مطالب

مقدمه. 5

فصل اول: افسردگی مداوم. 11

ملاک‌های تشخیص… 12

طبقه بندی کلی اختلالات افسردگی مزمن.. 14

همه‌گیرشناسی اختلال افسرگی مداوم. 16

سیر بالینی اختلال افسردگی مداوم. 18

اختلالات توأم با افسردگی مداوم. 20

عوامل تعیین کننده در سیر مزمن افسردگی مداوم. 22

عوامل رشدی.. 23

عوامل ویژگی‌های شخصیتی.. 24

عوامل استرس زای  روانی اجتماعی.. 25

عوامل بیولوژیکی افسردگی مداوم. 26

نوروایندوکرینولوژی.. 26

فیزیولوژی خواب.. 27

کارکرد نوروترانسمیترها 27

عوامل شناختی.. 28

سبب شناسی افسرده‌خویی با تأکید بر نظریه‌های رفتاردرمانی شناختی.. 29

نظریه افسردگی بک… 29

اجزاء سه گانه شناختی.. 30

تحریف‌های شناختی.. 31

طرحواره‌ها 32

مدل شناختی افسردگی مزمن مورِ(Moore) 40

چالش‌های درمان مدل افسردگی مزمن مور 45

مدل سیستم تحلیل رفتاری شناختی((CBASP. 50

فصل دوم: ذهن‌آگاهی.. 60

راهبردهای سازگاری ذهن‌آگاهی.. 61

اثرات ذهن‌آگاهی.. 63

راهبردهای شناختی نظم‌جویی شناختی هیجان. 64

حوزه های نظم‌جویی شناختی هیجان. 65

کارکردهای نظم‌جویی شناختی هیجان. 66

مداخلات روانشناختی افسردگی.. 68

نحوه‌ای که درمان شناختی عود را کاهش میدهد. 71

ضرورت توسعه‌ی درمانی برای پیشگیری از عود افسردگی.. 72

معرفی شناخت درمانی مبتنی بر حضورذهن.. 75

شناخت درمانی مبتنی بر حضورذهن.. 76

آسیب‌پذیری نسبت به عود افسردگی.. 81

آموزش حضورذهن و تغییر حالتهای ذهنی.. 82

ریشه‌های حضورذهن.. 87

تفاوت حضورذهن با مراقبه‌ی متعالی.. 88

تفاوتهای شناخت درمانی مبتنی بر حضورذهن با درمان شناختی.. 89

مقایسه‌ی درمان فراشناختی و شناخت درمانی مبتنی بر حضورذهن.. 90

مکانیسمهای زیر بنایی تاثیرات تمرین حضورذهن.. 92

مکانیسمهای روانشناختی حضورذهن.. 93

مکانیسم برخورد MBCT با الگوهای شناختی افسرده‌ساز 97

محدودیتهای MBCT. 100

مروری بر جلسات شناخت درمانی مبتنی بر حضورذهن(MBCT) 101

منابع. 103

 

مقدمه

طبقه اختلالات خلقی[1]گروه وسیعی از اختلالات بالینی را شامل می‌شوند که خلق بیمارگونه(پاتولوژیک) و آشفتگی‌های مرتبط با آن، نمای بالینی غالب و اصلی آنها را تشکیل می‌دهد. خلق احساسی است پایدار، که به صورت درونی تجربه می‌شود و بر رفتار و ادراک فرد از جهان تأثیر می‌گذارد. اما عاطفه تظاهر بیرونی خلق را در بر می‌گیرد. از‌ اینرو اختلال‌های خلقی نسبت به واژه «اختلال‌های عاطفی[2]» برای اطلاق و نامگذاری ‌این مشکلات روان شناختی با ‌این سیما مناسب‌تر است(سادوک و سادوک، 2007). افراد معمولاً طیف گسترده‌ای از حالات خلقی و تظاهرات عاطفی را تجربه می‌کنند و بر ‌این باورند که کمابیش بر ‌این حالات خلقی مسلط‌اند. در اختلالات خلقی ‌این احساس تسلط از بین رفته و فرد رنج و عذاب بسیاری را متحمل می‌شود(سادوک و همکاران، 2009).

اختلال افسرده خویی[3] یک اختلال شایع خلقی [4]است(بارلو[5]، 2001؛ لوپز[6]، مادرز[7]، ازاتی[8]، جامیسون[9] و مورای[10]، 2006) که به معنای سرشت بیمارگون[11] می‌باشد که از ریشه یونانی گرفته شده ‌است. علیرغم مزمن بودن ‌این اختلال، نشانه‌های افسرده‌خویی برای مدتی طولانی دوام می‌یابند اما شدّت علایم به گونه‌ای نیست که بتوان تشخیص اختلال افسردگی اساسی را بر آن گذاشت. از آنجایی که اختلال افسرده‌خویی بیش از یک دوره طول می‌کشد و حتی گاهی به مدت یک دهه نیز تداوم می‌یابد، افراد مبتلا به اختلال مذکور تمایل دارند افسردگی را به عنوان بخشی از زندگی خود به شمار آورند(خود همخوان مانند اختلالات شخصیت که عامل هم پوشانی و شباهت‌این اختلال با کلاستر 2 می‌باشد) و بنابراین ممکن است حتی آن را با اعضای خانواده و دوستان خود نیز در میان نگذارند(سادوک و همکاران، 2009).

بر طبق تعریف راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی[12] افسرده خویی اختلال خلقی مزمنی است که شیوع بالایی دارد یعنی حدود 5 تا 6 درصد از کل افراد به آن مبتلا هستند(کلاین[13]، شانکمن[14] و روز[15]، 2006)، همچنین طبق آمارهای سازمان جهانی بهداشت[16]، 121 میلیون نفر در سراسر دنیا از افسردگی رنج می برند و پیش بینی می شود که در سال های آینده دومین بیماری رایج باشد که افراد را گرفتار می کند و تقریبا 11 درصد کل بیماری ها را تشکیل می دهد(اوستون[17]، ماتیوس[18]، چاترجی[19]، مادرز و مورای، 2004؛مورفی، جنیفر، جرارد و بایرنه، 2012).گرچه اختلال افسرده خویی در مقایسه با افسردگی اساسی[20] کمتر است با این حال 19درصد بیماران افسرده با تشخیص افسرده خویی وارد مرحله ی درمان می شوند(کلر[21] و هانک[22]، 1995)و حدود 40 درصد از مراجع کنندگان به کلینیک های روان پزشکی حالت هایی از افسرده خویی را نشان می دهند(کلارک[23]، بک[24] و آلفورد[25]، 1999) و بیشتر از 47 درصد افراد مراجعه کننده به کلینیک های عمومی از عوارض اختلال افسرده خویی رنج می برند(تروپی[26]، کلاین[27]، 2008، آرنو[28] و کنستانتینو[29]، 2003)و حدود 20 درصد افرادی که یک دوره ی افسردگی اساسی را تجربه می کنند نهایتا تشخیص افسرده خویی را دریافت می کنند(گیلمر[30]، تراویدی[31] و راش[32]، 2005).

طبق معیارهای پژوهشی جایگزین در پنجمین ویراست راهنمای تشخیصی آماری اختلالات روانی[33](DSM-V)حالات عزت نفس پایین، احساس بی کفایتی، احساس ناامیدی یا بد بینی و بد بختی، انزوای اجتماعی، کاهش فعالیت و کارایی، خستگی و فرسودگی مزمن و احساس ذهنی تحریک پذیری یا خشم مفرط به عنوان ویژگی های افراد دچار اختلال روانی افسردگی مستمر نام برده شده است(محمد حاتمی، علی رضا احمدیان و مریم امید بیگی، 1392).

اختلال افسردگی مداوم در جمعیت عمومی شایع است و 5 تا 6 درصد کل افراد جامعه را تشکیل می دهد(سادوک و همکاران، 2009). بررسی شیوع اختلالات روانی در ایران نیز نشان می دهد که شیوع اختلال افسردگی مداوم در مطالعات باقری یزدی و همکاران(1371)با 25/5، افشاری منفرد و همکاران(1376) با 5/3 درصد به عنوان شایع ترین اختلالات روانی گزارش شده است. همچنین در بررسی نوربالا و همکاران(1380) نیز اختلال افسردگی مداوم به عنوان یکی از اختلالات شایع روانی ذکر شده است. حتی برخی نتایج مطالعات همه گیرشناسی مانند کاویانی و همکاران(1379) میزان شیوع افسردگی بالینی در‌ ایران را بیشتر از کشورهای غربی نشان می‌دهد طوریکه سی و نیم درصد در زنان و شانزده و هفت دهم درصد در مردان در کشور ‌ایران مبتلا به اختلال افسرده‌خویی هستند.

اختلال افسردگی مداوم در افرادی که به صورت نسبتا نرمال در جامعه زندگی کرده و به کلینیک های روان پزشکی مراجعه نمی کنند نیز به صورت شایع با علائمی مثل تکانشگری، استرس، نگرانی زیاد، خلق پایین، حواس پرتی و بی حوصلگی(DSM-V) در زندگی روزمره به صورت گسترده دیده می شوند.

ذهن آگاهی شکلی از مراقبه است که بر گرفته از تعالیم و آیین های مذهبی شرقی خصوصاً بودا می باشد.کابات ـ زین، ذهن آگاهی را توجه خاص، هدفمند، در زمان حال و بدون هرگونه قضاوت و پیش داوری تعریف کرده است. ذهن آگاهی به رشد سه کیفیت خودداری از قضاوت، آگاهی قصدمندانه و تمرکز بر لحظه ی کنونی در توجه فرد نیاز دارد که توجه متمرکز بر لحظه حال پردازش تمام جنبه های تجربه ی بلاواسطه شامل فعالیت های شناختی، فیزیولوژیکی یا رفتاری را موجب می شود. بواسطه ی تمرین ها و تکنیک های مبتنی بر ذهن آگاهی فرد نسبت به فعالیت های روزانه ی خود آگاهی پیدا می کند، به کارکرد اتوماتیک ذهن در دنیای گذشته و حال آگاهی می یابد و از طریق آگاهی لحظه به لحظه از افکار، احساسات و حالت های جسمانی بر آن ها کنترل پیدا می کند و از ذهن روزمره و اتوماتیک متمرکز بر گذشته و آینده رها می شود(سگال و همکاران، 2002؛رای و ساندرسون، 2004 به نقل از بیرامی و عبدی، 1386). ذهن آگاهی به بیمار یاری می دهد تا این نکته را درک کند که هیجان های منفی ممکن است رخ دهند، اما آن ها جزء ثابت و دائمی شخصیت نیستند. همچنین به فرد این امکان را می دهد تا به جای آنکه به رویدادها به طور غیر ارادی و بی تأمل پاسخ دهد، با تفکر و تأمل پاسخ دهد. ذهن آگاهی روشی است برای زندگی بهتر، تسکین دردها و غنا بخشی و معنادار سازی زندگی(امانوئل[34] و همکاران، 2010 به نقل از احمدوند و همکاران، 1391).

این بیماران با توجه به علائم اختلال و  ذهن آگاهی پایین و آشفته مسلما در زمینه ی تنظیم هیجانات خود با مشکلات فراوانی رو به رو هستند. در دو دهه گذشته، حوزه روانشناسی تغییر مهمی را با تمرکز بر پژوهش درباره هیجان‌ها تجربه کرده است(هافمن[35]، 2012). اگرچه هیجان­ها مبنایی زیستی دارند، اما آدمی قادر است که بر نحوه ابراز هیجان­های خود اثر بگذارد. به این توانایی آدمی در اثرگذاری بر هیجان­های خود نظم­جویی هیجان می­گویند، که مجموعه­ای از فرایندهای درونی و بیرونی را در­بر میگیرد و با کنترل، ارزیابی و تغییر واکنش­های هیجانی فرد، دست­یابی به اهداف فردی را تسهیل می­کند(تامسون، 1994).

پیچیدگی‌های زندگی امروزی حجم زیادی از مطالبات را بر سیستم‌های هیجانی که برای تولید حساسیت، کسب مهارت‌های ضروری و تکامل و سازگاری بشر ضروری هستند، تحمیل می‌کنند(ایزارد[36]، 2002). پروتکل درمان شناختی مبتنی بر نظم‌جویی هیجان بر ارزیابی مجدد شناختی از نظم‌جویی هیجان متمرکز است. وقتی از واژه نظم‌جویی هیجان استفاده می‌کنیم، به فرایندهای شناخت و رفتاری اشاره داریم که بر وقوع، شدت، مدت و ابراز هیجان اثر گذارند(کمپبل-سیلز و بارلو، 2007). نظم‌جویی هیجان فرایندی است که در آن افراد می‌توانند بر این که چه هیجاناتی داشته باشند، چه زمانی آن‌ها را داشته باشند و چطور آن‌ها را تجربه کنند یا چگونه آن‌ها را بیان کنند، مؤثر باشند(هافمن، 2012).

فاسنر[37] و همکاران(2014) با بررسی هم‌بستگی میان نقص در نظم‌جویی هیجانات و علائم افسردگی دریافتند کاهش تجربه و ابراز عواطف مثبت همراه با درک عواطف منفی با علائم افسردگی مرتبط است. بد تنظیمی هیجان و مشکل در نظم‌جویی هیجانات با اضافه وزن در مادران(دی کامپورا[38]و همکاران، 2014)، ناسازگاری و رفتار پرخاشگرانه در نوجوانان تحت کنترل والدین(کوی[39] و همکاران، 2014)، فعالیت نامنظم قلب و سیستم عصبی خودکار(برنا[40] و همکاران، 2014) و افزایش علائم وحشت‌زدگی(گالانگ[41] و همکاران، 2014) هم‌بستگی دارد. دسترسی محدود به راهبردهای نظم‌جویی هیجان نقش واسطه‌ای در سلامت کمتر افراد مضطرب ایفا می‌کند(کارتر[42] و واکر[43]، 2014).

در تنظيم هيجـاني، مكانيزم زيربنايي اختلالهاي خلقي و اضطراب است. مروري بر پنجمین راهنماي آماري و تشـخيص اختلالهـا آشـكار كرد كه 52 درصـد از اختلالهـاي محـور اول و 100 درصـد 5 اختلالهاي محور دوم، دربرگيرنده نقايص در تنظيم هيجان است.

بر اساس ملاک های تشخیصی DSM-V معمول ترین خصایص اختلال افسردگی مداوم عبارت است از: وجود خلق افسرده در بیشتر اوقات روز و در بیشتر روزها. افسردگی مزمن اختلالی است که با احساس بی کفایتی، احساس گناه، تحریک پذیری و خشم، انزوا از جامعه، از دست دادن علایق، بی فعالیتی و فقدان بهره وری همراه است.

با توجه به شیوع بالای این اختلال، برای کاهش علائم در سال 1995، انجمن روان شناسی آمریکا، گروهی را مامور کرد به بررسی مداخلات روان شناختی ای بپردازند که از پشتوانه ی تجربی محکمی برخوردارند(چملسن و هالن[44]1998) اختلال افسردگی مزمن، اختلالی نسبتا مقاوم به درمان محسوب می شود(گوتلیب , [45] و اسکریدلی[46]، 2000، هولند[47]، 2004، کیتنر[48] و کاردمیل[49]0420) و عموما 40 درصد از مبتلایان به این اختلال مزمن به دارو درمانی معمول در درمان اختلالات خلقی، پاسخ درمانی مناسب نمی دهند(گوتلیب و اسکریدلی، 2000). از مهمترین دلایل مقاوم به درمان بودن افسردگی مداوم، می توان ماهیت این اختلال در مقایسه با انواع دیگر افسردگی دانست.

 

فصل اول

افسردگی مداوم

طبقه اختلالات خلقی[50]گروه وسیعی از اختلالات بالینی را شامل می‌شوند که خلق بیمارگونه(پاتولوژیک) و آشفتگی‌های مرتبط با آن، نمای بالینی غالب و اصلی آنها را تشکیل می‌دهد. خلق احساسی است پایدار، که به صورت درونی تجربه می‌شود و بر رفتار و ادراک فرد از جهان تأثیر می‌گذارد. اما عاطفه تظاهر بیرونی خلق را در بر می‌گیرد. از‌ اینرو اختلال‌های خلقی نسبت به واژه «اختلال‌های عاطفی[51]» برای اطلاق و نامگذاری ‌این مشکلات روان شناختی با ‌این سیما مناسب‌تر است(سادوک و سادوک، 2007). افراد معمولاً طیف گسترده‌ای از حالات خلقی و تظاهرات عاطفی را تجربه می‌کنند و بر ‌این باورند که کمابیش بر ‌این حالات خلقی مسلط‌اند. در اختلالات خلقی‌این احساس تسلط از بین رفته و فرد رنج و عذاب بسیاری را متحمل می‌شود(سادوک و همکاران، 2009). در مفهومی‌ عمومی ‌علائم اختلالات خلقی دو الگوی کلی دارد: یکی مربوط به افسردگی است و دیگری مربوط به مانیا[52](شیدایی). دوره‌های افسردگی هم در اختلال افسردگی اساسی[53] ممکن است روی دهد و هم در اختلال دو قطبی نوع I. در بیمارانی که خلق افسرده(خلق پایین) دارند مجموعه‌ای از علائم مانند از دست دادن انرژی و علاقه، احساس گناه، اشکال در تمرکز، از دست دادن اشتها و افکار خودکشی وجود دارد. اما در بیمارانی که به طور غیر طبیعی خلق بالایی دارند(مانیا)، پرش افکار، کاهش خواب، افزایش اعتماد به نفس و افکار بزرگ بینانه مشاهده می‌شود. دیگر علائم اختلالات خلقی شامل تغییراتی در سطح فعالیت، توانایی‌های شناختی، تکلم و کارکردهای نباتی(از قبیل خواب، فعالیت جنسی و سایر کارکردهای زیستی) می‌باشد. ‌این تغییرات تقریباً همیشه باعث مختل شدن کارکردهای بین فردی، اجتماعی و شغلی بیمار می‌گردد(سادوک و همکاران، 2009).

افسرده‌خویی[54] هم نوعی اختلال خلقی است که به معنای سرشت بیمارگون[55] می‌باشد که از ریشه یونانی گرفته شده‌ است. علیرغم مزمن بودن ‌این اختلال، نشانه‌های افسرده‌خویی برای مدتی طولانی دوام می‌یابند اما شدّت علایم به گونه‌ای نیست که بتوان تشخیص اختلال افسردگی اساسی را بر آن گذاشت. از آنجایی که اختلال افسرده‌خویی بیش از یک دوره طول می‌کشد و حتی گاهی به مدت یک دهه نیز تداوم می‌یابد، افراد مبتلا به اختلال مذکور تمایل دارند افسردگی را به عنوان بخشی از زندگی خود به شمار آورند(خود همخوان مانند اختلالات شخصیت که عامل هم پوشانی و شباهت ‌این اختلال با کلاستر 2 می‌باشد) و بنابراین ممکن است حتی آن را با اعضای خانواده و دوستان خود نیز در میان نگذارند(سادوک و همکاران، 2009).

ملاک‌های تشخیص

ملاکهای تشخیص اختلال افسرده‌خویی در طبقه بندی dsm5

در مورد اختلال افسرده‌خویی خلق افسرده باید حداقل به مدت 2سال(1 سال برای کودکان و نوجوانان) در اکثر اوقات وجود داشته باشد.‌ این نشانه‌ها باید یا گزارش خود فرد از حالت درونی اش باشد و یا مشاهده دیگران. فرد نباید هرگز دوره مانیا و هیپومانیا را تجربه کرده باشد. ضمناً نباید دارای علائمی ‌باشد که با طبقه اختلال افسردگی اساسی بهتر قابل توجیه‌اند.

ملاک‌های تشخیصی اختلال افسردگی مداوم در DSM-V

الف) خلق افسرده در اکثر اوقات روز و در اکثر روزها به مدت حداقل دو سال که نشانه اش گزارش خود فرد از حالت درونی اش باشد یا مشاهده دیگران.

توجه: در کودکان و نوجوانان خلق می‌تواند تحریک پذیر باشد و مدتش باید یک سال باشد.

ب) وجود حداقل دو مورد از موارد زیر، همزمان با افسردگی:

• کم اشتهایی یا پر خوری

• بیخوابی یا پر خوابی

• کمبود انرژی یا خستگی

• کاهش اعتماد به نفس

• ضعف در تمرکز یا دشواری در گرفتن تصمیم

• احساس ناامیدی

ب) طی‌این دوره دو ساله اختلال(یک ساله در مورد کودکان و نوجوانان) فرد هرگز بیش از دو ماه فارغ از علائم ذکر شده در ملاک‌های الف و ب نبوده باشد.

ت) طی اولین دوره دو سالانه اختلال(یک ساله در مورد کودکان و نوجوانان) هرگز دوره افسردگی اساسی‌ای رخ نداده باشد، یعنی علائم را نتوان با اختلال افسردگی اساسی مزمن یا اختلال افسردگی اساسی در حالت فروکش نسبی، بهتر توجیه کرد.

توجه: این امکان وجود دارد که پیش از اختلال افسرده‌خویی، دوره افسردگی اساسی‌ای بوده باشد، منتها باید در فروکش کامل باشد(یعنی به مدت دو ماه هیچ نشانه یا علامت چشمگیری وجود نداشته باشد) وانگهی پس از دو سال اول اختلال افسرده‌خویی(یک سال در کودکان و نوجوانان) هم می‌شود که دوره‌هایی از اختلال افسردگی اساسی سوار شوند، که در‌این صورت اگر ملاک‌های دوره افسردگی اساسی وجود داشته باشد، هر دو تشخیص را می‌توان مطرح نمود.

ث) هرگز نباید دوره‌ای از نوع مانیا، مختلط، یا هیپومانیا وجود داشته باشد و ملاک‌های مربوط به اختلال خلق ادواری را نیز فرد هرگز نباید داشته باشد.

ج) علائم مزبور نباید صرفاً در سیر یک اختلال روانپریشی مزمن نظیر اسکیزوفرنی یا اختلال هذیانی رخ داده باشد.

چ) علائم مزبور نباید ناشی از اثرات جسمی ‌مستقیم یکی از مواد(مثل داروهای مورد سوء مصرف، یا داروهای طبی) یا یکی از بیماری‌های طبی عمومی(نظیر کم کاری تیروئید) باشد.

ح) علائم مزبور به لحاظ بالینی ‌ایجاد رنج و عذاب چشمگیر کرده باشد، یا کارکردهای اجتماعی، شغلی، یا سایر کارکردهای مهم فرد را به نحو قابل توجهی مختل ساخته باشد.

معین کنید کدام حالات است:

زود آغاز: آن است که اختلال پیش از بیست و یک سالگی شروع شده باشد.

دیر آغاز: آن است که اختلال در بیست و یک سالگی یا دیرتر شروع شده باشد.

طبق DSM-V درمانگر می‌تواند زود آغاز بودن(پیش از 21 سالگی) و دیر آغاز بودن(حداقل 21 سالگی و دیرتر) اختلال را نیز تعیین نماید. نشانه‌های افسرده‌خویی از یک بیمار به بیمار دیگر ممکن است کاملاً متفاوت باشد. نشانه‌های عمومی ‌عبارت است از کاهش فعالیت، اثربخشی یا عملکرد. اغلب نشانه‌های افسردگی مداوم مشابه افسردگی اساسی هستند امّا نه به آن شدّت. به دلیل آنکه بیماران مبتلا به اختلال افسردگی مداوم معمولاً نشانه‌های خود را عادی تلقی می‌کنند؛ نشانه‌های بیماری ممکن است قبل از خود بیمار، توسط دیگران تشخیص داده شود(سادوک و همکاران، 2009). اختلال افسردگی مداوم، افسردگی مزمن هم نامیده می‌شود.

طبقه بندی کلی اختلالات افسردگی مزمن

شامل 4 زیر مجموعه می‌باشد:

  1. اختلال افسرده‌خویی
  2. اختلال افسردگی مضاعف(افسرده‌خویی+ افسردگی اساسی)
  3. اختلال افسردگی اساسی بدون بهبودی بین دوره‌ها
  4. اختلال افسردگی اساسی در دوره بهبودی نسبی(مک کالوف، 2000؛ کلاین و همکاران، 2006؛ دونر[56]، لیپچیتز[57]، پیتز[58] و دیویس[59]، 2005؛ ویشمن، 2008؛‌تروپی و کلاین، 2008؛ دابسون، 2010؛ کویچپرز و همکاران، 2010).

طبق معیارهای پژوهشی جایگزین در چهارمین ویرایش کتابچه تشخیصی و آماری اختلالات روانی حالات عزت نفس پایین، احساس بی کفایتی، احساس ناامیدی یا بدبینی و بدبختی، انزوای اجتماعی، کاهش فعالیت و کارآیی، خستگی یا فرسودگی مزمن و احساس ذهنی تحریک پذیری یا خشم مفرط به عنوان ویژگی‌های افراد افسرده‌خو نام برده شده ‌است. ‌این حالات در مطالعات بالینی مختلف مورد تأکید قرار گرفته‌اند(راویندران، گریفیتس، وادل و آنیسمن، a1995؛ ریسو و همکاران، 2002؛ آرنو و کنستانتینو، 2003؛ کلاین و همکاران، 2008) و اختلال افسرده‌خویی دارای ویژگی‌های متمایز از افسردگی غیر مزمن از نظر عوامل رشدی، بیولوژیکی، شناختی،

[1]. Mood disorders

[2]. Affective disorders

[3][3] Dysthimia

[4]

[5] Barlow

[6] Lopez

[7] Mathers

[8] Ezzati

[9] Jamison

[10] murray

[11]. Ill humour

[12] Diagnostic and statical manual of Mental disorder (DSM5)

[13] Klien

[14] Shankman

[15] Rose

[16] World Helth Organization

[17] Ustun

[18] Mateos

[19] Chatterji

[20] Major depression

[21] Keller

[22] Hank

[23] Clark

[24] Beck

[25] Alford

[26] Tropy

[27] Klein

[28] Arnow

[29] Constantino

[30] Gilmer

[31] Travedi

[32] RashI

[33] Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders- Five Edition

[34] Emanuel

[35] Hoffman

[36] Izard

[37] Fussner

[38] de Campora

[39] Cui

[40] Berna

[41] Galang

[42] Carter

[43]Walker

[44]Hollon

[45] Gotlib

[46] Sckreadly

[47] Howland

[48] Keitner

[49] Carimil

[50]. Mood disorders

[51]. Affective disorders

[52]. Mania

[53]. Major Depressive Disorder (MDD)

[54]. Dysthymia

[55]. Ill humour

[56]. Dunner

[57]. Lipschitz

[58]. Pitts

[59]. Davies